السلام علیکم یا اهل بیت النبوه…
به استناد آیات نورانی قرآن تاریکی شب مایه آرامش است تا انسان بعد از گذران یک روز طاقت فرسا همراه با صرف انرژی از سکوت شب استفاده کند و آرام گیرد.خانه مسکونی هم مایه آرامشی است که میتوان بدون دغدغه و به دور از سرما و گرما و خطرات گوناگون به آغوشش پناه برد.واما همسران یکدل و همراه هم مایه آرامشند به قدری که تنها در سایه این آرامش پایه های کانون گرم خانواده برقرار خواهند بود.
الا بذکرالله تطمئن القلوب
آری بالاترین و بهترین و ماندگار ترین آرامش یاد خداست.یاد خدا و جانشینان خلف خدا بر روی زمین آرامشی عجیب دارد که هیچ مثل و مانندی ندارد.حالا اگر هرشب"مایه آرامش” قبل از خواب"مایه ارامش” در کنار اعضای خانواده"مایه آرامش” عرض ارادتی به اهل بیت"علیهم السلام” داشته باشیم و جسم و روحمان را به خدا بسپاریم بی شک این جسم و روح متبرک خواهد شد و خوابی که شروعش با یاد و ذکر اهل بیت باشد برای جسم و روح ثمره دارد…
شبتون به خیر و خوشی
عرض ارادت یادمون نره..
#به_قلم_خودم
☺ الهی شهید بشین لطف کنین تا آخر بخونین ممنون میشم ☺
حال و هوای بسیاری از شهرهای کشور بویژه کلان شهرها این روزها غبارآلود و سرشار از ذرات لجوج دود و دم ساخته های دست انسان است.چشم وگوش و حلق و بینی از این همه آلودگی در عذابند و گاهی ماسک و عینک طبی و…چاره ساز نیست وبرخی از هموطنان عزیزمان بالاجبار راهی بیمارستان می شوند.سبقت های غیر مجاز و عدم توجه به تابلوها هم راه دیگری برای پرشدن تخت بیمارستان هاست.بگذریم که این آلودگی خیلی ها را خانه نشین کرده که بست نشستن در منزل را به بیرون ترجیح میدهند.اما خیلی ها هم در خانه میمانندچرا که از قدم زدن در خیابان ها و کوچه پس کوچه های شهرو حتی روستا دلگیر و بیمار میشوند.از کنار برخی رهگذران که عبور میکنند بغض راه گلویشان را سد میکند. در تعجبنداز این همه پیشرفت و#سبقت_در_ گناه؛و اینجاست که دیگر ماسک وعینک ومراقبت های پزشکی چاره ساز نیستند.
شلوارهای پاچه کوتاه و بدن نما،نیمه بلوزهای بدون دکمه،نوارهایی باریک از پارچه های چروک وپر منفذ با عنوان روسری، همه و همه بدجور تقلیدی شده.بعضی دوستان در فضای مجازی به دنبال به روز ترین مارک ومد هستند تا خدایی نکرده اطرافیان در این مسیر#سبقت نگیرند.وقتی بی حیایی و تن فروشی مد شود آخرین مسیر #سبقت ناکجاآباد است.ودراین برهوت حتما کاری از دست من وتو هم برنمی آید و امر به معروف ونهی از منکر دل و جگر شیر میخواهد.گاهی نبود شرایط لازم برای امر ونهی را پیش می کشیم و از این فرع ارزشی دست می کشیم.مطمئنا مسئولین محترم میتوانند تدبیری بیندیشند که این آلودگی خانمان برانداز قدری ملایمتر شود و اجازه نفس سالم کشیدن در فضای شهر فراهم شود.بله میتوانند چرا که طرح زوج و فرد کردن و از رده خارج کردن ماشین های از کار افتاده و خیلی راهکارهای دیگر را خود مسئولین عزیز برای رعایت حال جسمی هموطنان یافتند و عملی کردند.
ولی افسوس که حال روحی بسیاری از مردم وخیم است و این بیماری مهلک این روزها واگیر دار هم شده وروز به روز در حال #سبقت گرفتن است.شاید اولین کاری که از دست من و تو برمی آید این است که به جای چشم غره رفتن به مادران و خواهران بی حجاب،قدری مهربانی و محبت چاشنی نگاه و کلاممان کنیم تا شاید قوه ی جاذبه کاری از پیش ببرد.
من نگران چشم های مهربان و قلب محزون پسر فاطمه ام که چگونه در فضای مسموم شهر تاب می آورد وبا این همه در قنوت نماز نیمه شبش ما را از یادنمیبرد.
من خجلت زده از کرده ی خویشم آقا
تو ببخشای..
? تا آخر بخونین ضررنمیکنین ?
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"ع”
مسافرت خوبی بود.باید سفرکنی تا همسفرانت را بهتر بشناسی.حاضرم با یقین بگویم که این سفر شاید اولین یا دومین سفری بود که به دلم نشست.با همسفرانم عجیب مانوس شدم.با خنده هایشان شاد وبا گریه هایشان محزون شدم.صحبت هایشان برایم شیرین بود،دوست داشتم ثانیه ها و دقیقه ها کشدار شوند تا بیشتر بشنوم.نمی دانم شما تا به حال به کجا وچندبار سفرکرده اید.سوال بی جایی پرسیدم!خب معلوم است که هر آدمی لااقل در طول عمرش یکی دوباری مسافرت رفته،حالا بماند به کجا رفته و چه سوغاتی هایی همراه خودش آورده.
“مرد پینه دوز،عمران،راحله و چوپان”
اینها همسفران من بودند.همان هایی که صحبت هایشان به دل می نشست و از همنشینی با آن ها سیرنمیشدم.چون آدم خودخوری نیستم دوست دارم قدری از همسفرانم برایتان بگویم تا بیشتر با خلق وخویشان آشنا شوید،شاید درآینده ای نه چندان دور همسفرشان شوید و آشنایی قبلی کمکمیکند تا بهتر از محضرشان استفاده کنید.
#پینه دوز لبخندی زد و سر تکان داد که دختر من با نامحرمان به گفتگو نمی نشیند واز غریبه ها فاصله میگیرد مگر برای ضرورت.
#عمران در سرزمین های زیادی دخترکان زیباروی و دلربا دیده،در دریاهای غریب زنانی را به شمایل و جامه های مختلف تماشا کرده،دخترکانی با گیسوان بلند،با لبان سرخ،با کمرهای باریک ودست هایی به سپیدی برف و چشم هایی به درخشندگی یاقوت؛اما نمیداند چگونه شد که آن ها را دید و عاشق نشد و اینجا…
#پدرم شاگرد سعد بن رحمان بوده وسعد شاگرد هشام وهشام از محضر مبارک امام صادق"ع” بهره برده.
#گفت بگویم نشان به آن نشان که فریادی از دل کشیدی وبغضت شکست و خاک برهوت را برطاق آسمان پاشیدی و صاحب زمینو زمان را صدا زدی.
#راحله ردایی بلند پوشیده بود که تمام تنشرا می پوشاند.
گمان کنم همین مقدار کفایت میکند و متوجه شده باشید که من به اقیانوس مشرق سفر کردم.سفری به پیشنهاد یکی از دوستانم که در مقر کتاب مدرسه فعالیت میکرد.همین که پیشنهاد داد پذیرفتم و راهی سفرشدم.سفر به رمانی زیبا و پندآموز نوشته ی مجید پور ولی کلشتری با عنوان “اقیانوس مشرق".
انصافا کتاب طلایی و ارزشمندی است که من حقیر از کوثرنتی های عزیز خواهش میکنم بخوانند و دعای خیری بدرقه راه نویسنده ی ارجمند داشته باشند.
"تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”
وقتی پیغام را به آیت الله رساند،آیت الله همان جا روی زمین نشت و مثل ابر بهاری شروع به اشک ریختن کرد.شیخ حسن با تعجب پرسید:استاد جریان چیست؟آیا شما رفیق مرا می شناسید.آیت الله با همان حالت گفت:عزیزم!رفیق شما در این مدت امام زمان(عج)بوده است.(بخشی از کتاب امید آخر، داستان هایی از کرامات امام عصر(عج))
آخرین نظرات