خانم جوان چندین بار شماره را گرفت تا بالاخره خط آزاد شد و بوق تلفن مرکز مشاوره به صدا درآمد.
خانم منشی با طمانینه خاصی گفت: سلام.مرکز مشاوره ی آرامش بفرمائین.
_خانم جوان: سلام وقتتون بخیر، میخواستم با آقای دکتر صحبت کنم.
_منشی: ببخشید شما وقت قبلی گرفتین؟
_خانم جوان: بله بله همین چند روز پیش خدمت شما رسیدم.آقای دکتر نبودن.شما گفتین تلفنی هم میتونم مشاوره بگیرم.گفتین چهارشنبه ساعت چهار تماس بگیرم، برای همین الان مزاحم شدم.
منشی بعد از تائید حرف های خانم جوان گفت: الان وصل میکنم دفتر آقای دکتر.
_مشاور: بله بفرمایین؟
_خانم جوان: سلام آقای دکتر.صدیقی هستم.قبلا وقت گرفتم که ازتون کمک بگیرم.
_مشاور: خوشبختم.بفرمایین در خدمتتون هستم.
_ خانم صدیقی: آقای دکتر خسته شدم.از دست رفتارای همسرم دیگه بریدم.تمام جسم و روحم درگیر شده.میترسم چند وقته دیگه سر از تیمارستان در بیارم.تو را خدا کمکم کنید.شما بفرمائید من چیکار کنم؟
مشاور: خانم صدیقی لطف کنین یه لیوان آب بنوشین یه کم آروم تر بشین تا بیشتر باهم صحبت کنیم.
بعد از یک دقیقه…
_خانم صدیقی: آقای دکتر داشتم میگفتم …
_مشاور: ببخشید خانم صدیقی کدوم یک از رفتارهای همسرتون باعث شده اذیت بشین؟
_خانم صدیقی: خب من دوست ندارم شوهرم هر هفته به مادرش زنگ بزنه و احوالش را بپرسه.دوست ندارم روزای تعطیل به روستا بره و تو کارای کشاورزی به پدرش کمک کنه.من دوست دارم حقوقش را یکجا به دست من بده تا اون جوری که دوست دارم برای زندگی هزینه کنم.من دوست دارم هر هفته دوسه بار با دوستام بیرون برم و خوش بگذرونم، برای چی باید با من مخالفت کنه! من دلم میخواد هر هفته شام بپزم ببرم خونه مامانم، آخه همه ی برادر خواهرام هستن پس منم باید باشم.دورهمیه خوش میگذره.من دوست ندارم…
_مشاور: چقدر با خانواده ی همسرتون رفت و آمد دارین؟
_خانم صدیقی: اوایل هر هفته بود.بعد از یه مدت شد هر ماه یکبار.الانم چون من زیاد دوست ندارم با خواهرشوهرام هم کلام بشم هر دوسه ماه یکبار.
_مشاور: رفتار همسرتون با شما چه جوره؟ تو این مدت عوض نشده؟
_خانم صدیقی: همسرم خیلی خوش اخلاق و مهربونه، خیلی دوسم داره.اگه از دست منم ناراحت بشه چیزی نمیگه.فقط سکوت میکنه یا از خونه بیرون میره.
_مشاور: فکر نمی کنید رفتار شما باعث بشه نسبت به شما دلسرد بشه و خدایی نکرده مشکلی تو زندگی مشترکتون به وجود بیاد.
_خانم صدیقی: نه! یعنی نمیدونم، فکر نمیکنم! آخه من میخوام زندگیم طوری پیش بره که خودم میخوام. و همسرم کارایی را انجام بده که من دوست دارم.اگه غیر از این باشه ناراحت و عصبانی میشم و سردرد میگیرم.
_مشاور: خانم صدیقی روی سوالی که از شما پرسیدم فکر کنید و هفته ی دیگه حضوری تشریف بیارین مرکز مشاوره، در خدمتتون هستم.
بعد از خداحافظی خانم صدیقی داخل آشپزخانه رفت تا مثل هر هفته برای دور همی خانه ی مادرش شام آماده کند.صدای آقای دکتر در گوشش بود که: فکر نمی کنین رفتار شما باعث بشه همسرتون نسبت به شما دلسرد بشه!؟! خانم صدیقی هر چه فکر کرد جواب قانع کننده ای برای خودش و دلش نداشت.
اگر خانم های صدیقی جامعه ی ما که به عنوان مسلمان و شیعه در این کشور زندگی میکنند، قدری با کلام معصومین(ع) انس بگیرند و نکات ناب احادیث را در زندگی روزمره ی خود عملی سازند، قطعا بسیاری از مشکلات خانوادگی برطرف خواهدشد. امام دوم ما شیعیان حضرت امام حسن مجتبی(ع) چه زیبا فرموده اند: آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند وآنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند.
اگر ما انسان ها این کلام مبارک را در رفتارمان با دیگران مورد توجه قرار دهیم و نقطه ی سیاه خودیت و منیتمان را کمرنگتر کنیم، و برای دیگران هم حق و سهمی قائل شویم بسیاری از ناراحتی ها و بحث های خانوادگی و فامیلی؛ حتی قومی و قبیله ای حل خواهد شد.
ان شاءالله…
موضوع: "بدون موضوع"
#به_قلم_خودم
#در_کشاکش_طبیعت_و_صنعت
سرمیدان انقلاب منتظر تاکسی ایستاده بودم.چشمم به فواره ی آب میدان افتاد.آبی که خنکایش گه گاه صورتم را نوازش میداد.چشمم به آب میدان افتاد و ماشین هایی که میدان را دور میزدند.ماشین های سبک و سنگینی که هر کدام مقصدی را پیش رو داشتند.
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
برای چند لحظه فقط سعی کردم به صداهای اطرافم گوش کنم.بین صداها به دنبال صدای آرامش بخش آب بودم ولی متاسفانه جز صدای ماشین ها و بوق های مکررشان صدایی شنیده نمیشد! یقینا این یکی از مصادیق غلبه ی صنعت بر طبیعت است.طبیعت مظلومی که برای حیات بخشیدن به انسان ها تدریجا حیات خود را از دست میدهد وبا ادامه پیدا کردن این روال، حیات انسان ها نیز به خطر خواهد افتاد.در این گرمای طاقت فرسای روزهای تابستان و دود ودم وسایل مختلف نقلیه و احیانا مشغله ها و گرفتاریهای روزمره اعصاب پولادینی لازم است تا انسان از کوره در نرود و زندگی را به کام خودش و دیگران تلخ نکند.پناه بردن به دل طبیعت و تنفس در فضای پاک، همراه با تفکر و تامل در قدرت های الهی و مدد جستن از خدای قادر متعال یکی از راه های غلبه بر احساسات فریب دهنده ی زود گذراست.احساساتی که گاهی افسار از دست عقل می ربایند و یک تنه برایمان تصمیم می گیرند.نتیجه ای که از این تکروی عایدمان میشود چیزی جز شکست و پشیمانی و ضرر نیست.هنوز سخن استاد بزرگوارم را به خاطر دارم که می فرمودند: افسار تصمیماتتان را به دست عقل بدهید و بر اساس عقل و شرع و منطق برنامه ریزی کنید.گفته هایش کاملا درست و کاربردی بود، که اگر اینگونه باشد حتی در صنعتی ترین نقطه جهان هم که بویی از معرفت و انسانیت زیاد به مشام نمیرسد، میتوان با توکل بر خدا همچون طبیعت پاکو سالم زندگی کرد…
آخرین نظرات