? تا آخر بخونین ضررنمیکنین ?
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا"ع”
مسافرت خوبی بود.باید سفرکنی تا همسفرانت را بهتر بشناسی.حاضرم با یقین بگویم که این سفر شاید اولین یا دومین سفری بود که به دلم نشست.با همسفرانم عجیب مانوس شدم.با خنده هایشان شاد وبا گریه هایشان محزون شدم.صحبت هایشان برایم شیرین بود،دوست داشتم ثانیه ها و دقیقه ها کشدار شوند تا بیشتر بشنوم.نمی دانم شما تا به حال به کجا وچندبار سفرکرده اید.سوال بی جایی پرسیدم!خب معلوم است که هر آدمی لااقل در طول عمرش یکی دوباری مسافرت رفته،حالا بماند به کجا رفته و چه سوغاتی هایی همراه خودش آورده.
“مرد پینه دوز،عمران،راحله و چوپان”
اینها همسفران من بودند.همان هایی که صحبت هایشان به دل می نشست و از همنشینی با آن ها سیرنمیشدم.چون آدم خودخوری نیستم دوست دارم قدری از همسفرانم برایتان بگویم تا بیشتر با خلق وخویشان آشنا شوید،شاید درآینده ای نه چندان دور همسفرشان شوید و آشنایی قبلی کمکمیکند تا بهتر از محضرشان استفاده کنید.
#پینه دوز لبخندی زد و سر تکان داد که دختر من با نامحرمان به گفتگو نمی نشیند واز غریبه ها فاصله میگیرد مگر برای ضرورت.
#عمران در سرزمین های زیادی دخترکان زیباروی و دلربا دیده،در دریاهای غریب زنانی را به شمایل و جامه های مختلف تماشا کرده،دخترکانی با گیسوان بلند،با لبان سرخ،با کمرهای باریک ودست هایی به سپیدی برف و چشم هایی به درخشندگی یاقوت؛اما نمیداند چگونه شد که آن ها را دید و عاشق نشد و اینجا…
#پدرم شاگرد سعد بن رحمان بوده وسعد شاگرد هشام وهشام از محضر مبارک امام صادق"ع” بهره برده.
#گفت بگویم نشان به آن نشان که فریادی از دل کشیدی وبغضت شکست و خاک برهوت را برطاق آسمان پاشیدی و صاحب زمینو زمان را صدا زدی.
#راحله ردایی بلند پوشیده بود که تمام تنشرا می پوشاند.
گمان کنم همین مقدار کفایت میکند و متوجه شده باشید که من به اقیانوس مشرق سفر کردم.سفری به پیشنهاد یکی از دوستانم که در مقر کتاب مدرسه فعالیت میکرد.همین که پیشنهاد داد پذیرفتم و راهی سفرشدم.سفر به رمانی زیبا و پندآموز نوشته ی مجید پور ولی کلشتری با عنوان “اقیانوس مشرق".
انصافا کتاب طلایی و ارزشمندی است که من حقیر از کوثرنتی های عزیز خواهش میکنم بخوانند و دعای خیری بدرقه راه نویسنده ی ارجمند داشته باشند.
"تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل”
آخرین نظرات