#محرم
#شخصیت_نگاری_محرم
#مقتل_خوانی
خوشا به حال جوان بنی اسد که دوازدهمین حجت خدا، حضرت مهدی(عج) در زیارت جانسوز ناحیه ی مقدسه بر او سلام و درود فرستاده است.با اینکه از اهل کوفه و از اشراف بنی اسد بود، طریق #عشق بازی را خوب می دانست تا آن جایی که حسین(ع) او را برای امر خطیر نامه رسانی برگزید. جوان بنی اسد چه مبادله ی نیکو و پرسودی انجام داد، زیرا #بهشت را به بهایی گران خریدار شد و چه بهایی بالاتر از جوانی!
نامش قیس است، فرزند مسهر و از جوانان دلیر قبیله ی بنی اسد.قیس بن مسهر صیداوی حامل نامه ای شد که کاتبش امامِ برحقِ شیعیان بود و گیرندگانش سلیمان بن صرد خزاعی، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد و جمعی از شیعیان کوفه بودند.هنوز به کوفه نرسیده بود که حصین بن نمیر، مامور ابن زیاد راه را بر او بست.قیس وقتی از هدف شوم حصین مطلع شد، بی درنگ نامه را پاره کرد و به اجبارِ ابن نمیر راهی دار الخلافه ی ابن زیاد شد. ابن زیاد که از عمل قیس برآشفته و عصبانی شده بود خواستار اطلاع از متن نامه شد و گفت: نامه را از طرف چه کسی و برای چه کسی میبردی؟ قیس بدون هیچ هراس و واهمه ای گفت: نامه از طرف مولایم حسین(ع) بود به جمعی از شیعیان کوفه که نام های آن ها را نمی دانم. ابن زیاد قیس را تهدید کرد و گفت: دو راه بیشتر نداری.مرا از متن نامه مطلع کنی و بگویی حسین(ع) نامه را برای چه کسانی نوشته یا بر فراز منبر بروی و بر حسین(ع) و پدر و برادرش لعنت بفرستی، وگرنه قطعه قطعه ات میکنم. قیس عاشقتر از این حرف ها بود و اصرار و تهدید ابن زیاد اثری نداشت. قیس با کمال خونسردی رای دوم را قبول کرد و بالای منبر حاضر شد.همه ساکت بودند، تا ببینند بر زبان ابن مسهر چه چیزی جاری می شود.قیس آغاز سخنش حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر(ص) و خاندانش بود و پایان سخنش لعن و نفرین بر ابن زیاد و پدرانش. سپس با صدای بلند فریاد زد: من فرستاده ی حسین(ع) به سوی شمایم.مولایم در چند منزلی کوفه است، دعوتش را بپذیرید. قیس دلش به حال مردمانی سوخت که از عاقبت کار خویش غافل بودند.دلش میخواست دعوت حسین(ع) را می پذیرفتند و با یک #لبیک به ندای امام زمانشان سعادت دنیا و آخرت را می خریدند، اما #شکم هایی که از حرام پرشده، عقل ها را هم به بیراهه کشانده و تمییز حق از باطل را دشوار ساخته است، تا جایی که دلشان با حسین(ع) است و شمشیرهایشان علیه اوست.تا جایی که سر مبارک حسین(ع) را از تن شریفش جدا میکنند و همزمان برای #سبط پیامبر(ص) و مظلومیتش اشک می ریزند. اما جوان بنی اسد خوب می دانست که حق با فرزند زهرا(س) است و خوب می دانست که شهادت نصیبش خواهد شد. یقینا قیس با شنیدن فرمان ابن زیاد به فروافکندنش از بالای قصر دارالخلافه لبخند رضایتی بر لبانش نقش بسته بود،زیرا می دانست که در قیامت شرمنده ی اولاد علی(ع) و فاطمه(س) نخواهد شد.
السلام علی قیس بن مسهر صیداوی
آخرین نظرات